شب بخیر~

5.  از دو سال ، پنج سال ، ده سال پیش و ... چقدر تغییر کردید ؟ چه تغییرات مثبتی تو زندگی‌تون رخ داده ؟ خود شما چقدر بهتر شدید ؟ چی رو فدا کردید و چی رو به دست آوردید ؟
 

خب...

تا 5-6 سال پیش، به جرئت میگم نفرت انگیز ترین موجود زندگیم بودم!

هیچ چیزم اونطور نبود که می‌خواستم و به معنای واقعی از خودم متنفر بودم

یسری اتفاقات هم توی روابط خونوادگیم و دوستیم برام افتاد که باعث شد چندماه افسردگی بگیرم و بماند چه غلطایی ازم سر زد...

ولی بعد یه جمله از یه نفر شنیدم و همون جمله همه چیز رو تغییر داد

بیخیالی رو یاد گرفتم

گریه نکردن سر هرچیزی رو یاد گرفتم

مغز و قلبم رو از جنگ هرروزشون نجات دادم و بلاخره باهم برابرشون کردم

منطقی‌تر شدم

به خونوادم نزدیکتر شدم

و فکر کنم مهمترینش این بود که... دیگه از خودم متنفر نشدم. سعی کردم به اون چیزی که همیشه می‌خواستم باشم تبدیل شم و شدم! چیزایی رو هم که نمی‌تونستم تغییر زیادی بدم، باهاشون کنار اومدم و دوسشون داشتم

اون یه جمله... فقط پنج تا کلمه داشت

به لطفش فهمیدم وقتی یچیزی هرچقدرم براش تلاش میکنی و خودتو به درودیوار میزنی، بازم فایده نداره، باید بیخیالش شد

به دنبال اون بیخیالی، بلاخره چشمم روی زندگیم و خودم باز شد و دیدم که چه گندی دارم میزنم به همه چی! و درستش کردم... تنهایی

واقعا تغییر بزرگ و دردناکی بود

البته عوارضی هم داشت... که چاره‌ای جز به جون خریدنشون نداشتم

خوشحالم اون دوران تموم شده. واقعا دیگه نمیخوام برگردم بهشون

 

+چقدر سربسته حرف میزنم.. بنظرتون کار اشتباهیه؟

++بازم قراره مرد هزار چهره رو پخش کنن! دعا کنین ایندفعه بتونم کامل ببینمش ="